پالندهلغتنامه دهخداپالنده . [ ل َ دَ / دِ ] (نف ) افزاینده . (شعوری از شرفنامه ). و آن صورتی یا تصحیفی از بالنده است .
چگالندهcondenserواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که با گرماگیری، سیالی را از حالت بخار به مایع تبدیل کند
چگالندة کنارمازهkeel condenserواژههای مصوب فرهنگستانهریک از لولههای چگالندة بخار که در اطراف مازه تعبیه میشود
علنداةلغتنامه دهخداعلنداة. [ ع َ ل َ ] (ع اِ) یک دانه از درخت عَلندی ̍ که درختی است خاردار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به علندی (ع اِ) شود.
علندیلغتنامه دهخداعلندی . [ ع َ ل َ دا ] (اِخ ) جایگاهی است ، و در شعر ذیل از راعی آمده است : تحملن َ حتی قلت لسن َ بوارحابذات العلندی حیث نام المفاخر.(از معجم البلدان ).