پاکنژاد؛ پاکگوهر؛ نجیب.
پاکنژاد؛ پاکزاد؛ از نسل پاک.
پاک خون . (ص مرکب ) پاک گهر. پاک نژاد.
شیرازبان . (ص مرکب ) پاک نژاد. || خاطرنواز. (ناظم الاطباء).
پاکیزهگهر؛ پاکنژاد؛ پاکزاده؛ نجیب؛ اصیل.