پاگاهلغتنامه دهخداپاگاه . [ ه ْ ] (اِ مرکب ) جایگاه اسبان (مرکب از پا و گاه بمعنی جای ) اصطبل . پایگاه . آخور. و در تداول امروزین طویله . || حضیض : گر ستاره بر براق همتش اوج خواهد اوج او پاگاه باد. ابوالفرج رونی .|| مخفف پایه گاه بم
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
آگهی پیشنماpop-over advertisement, pop-over adواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
ده پاگاهلغتنامه دهخداده پاگاه . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری اردکان . سکنه ٔ آن 350 تن می باشد. آب از رودخانه ٔ شش پیر تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
آخیه خانهلغتنامه دهخداآخیه خانه . [ خی ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) طویله . اصطبل . پاگاه . آخُر.
باغ نارنجیلغتنامه دهخداباغ نارنجی . [ رِ ](اِخ ) دهی در نیم فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق ده پاگاه [ فامور فارس ] است . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 228).
ده پاگاهلغتنامه دهخداده پاگاه . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری اردکان . سکنه ٔ آن 350 تن می باشد. آب از رودخانه ٔ شش پیر تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران