پتاسلغتنامه دهخداپتاس . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) پُطاس . ئیدروکسید پتاسیم که بدان پتاس محرق گویند. رجوع به پطاس محرق شود.
پتاسفرهنگ فارسی عمیدمادهای سفید و بیبو، که از ترکیب اکسیژن با پتاسیم حاصل میشود و در صنعت صابونسازی، شیشهسازی و تهیۀ مواد حشرهکش و سفیدکننده کاربرد دارد؛ جوهر قلیا؛ نمک قلیا.
پتاسفرهنگ فارسی معین(پُ) [ فر. ] ( اِ.) جسمی سفید رنگ و محکم و باریک جهت سفید کردن پارچه ، تهیة صابون و جوهر قلیا.
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
پردۀ لمسیtouch screen, touch display screenواژههای مصوب فرهنگستانپردۀ نمایشی با صفحۀ شفافِ حساس به تماس که میتوان از انگشت برای اشارۀ مستقیم به همۀ نقاط روی آن استفاده کرد
پتاسیمفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی نرم، سبک، و نقرهایرنگ که در مجاورت هوا و آب خود به خود آتش میگیرد و به همین دلیل آن را در نفت نگهداری میکنند.
پتاسیمفرهنگ فارسی معین(پُ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری فلزی با حرف اختصاری K ، نقره ای رنگ و نرم که در برابر هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به صورت کلرو در آب دریاها و به صورت نیترات در شوره زارها دیده می شود.
پتاسیمفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی نرم، سبک، و نقرهایرنگ که در مجاورت هوا و آب خود به خود آتش میگیرد و به همین دلیل آن را در نفت نگهداری میکنند.
پتاسیمفرهنگ فارسی معین(پُ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری فلزی با حرف اختصاری K ، نقره ای رنگ و نرم که در برابر هوا و آب خود به خود آتش می گیرد و به صورت کلرو در آب دریاها و به صورت نیترات در شوره زارها دیده می شود.