ترجمه مقاله

پتیاره

patyāre

۱. [عامیانه] زن بدکار.
۲. زشت و مهیب.
۳. بدکار.
۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] بلا: ◻︎ چو دانی که از مرگ خود چاره نیست / ز پیری بتر نیز پتیاره نیست (فردوسی: ۶/۷۸).
۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] آشوب.
۶. (اسم) [قدیمی، مجاز] آسیب.
۷. (اسم) [قدیمی، مجاز] آفت.
۸. (اسم) [قدیمی] در آیین زردشتی، مخلوق اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکو است؛ دیو: ◻︎ برگشت چرخ بر من بیچاره / وآهنگ جنگ دارد پتیاره (کسائی: ۶۲).
۹. (اسم) [قدیمی] رنج؛ مشقت؛ محنت: ◻︎ به روز عدلش میزان‌های ظلم سبک / به عون رایش پتیاره‌های دهر سلیم (ابوالفرج: ۱۰۷).

۱. اهریمنصفت، دیوخو، دیوسیرت
۲. بدکاره، سلیطه، لکاته، پاردمساییده
۳. زشت، مهیب
۴. آفت، بلا، مصیبت
۵. دشمنی، ضدیت، عداوت، عناد

ترجمه مقاله