راحولاتلغتنامه دهخداراحولات . (ع اِ) ج ِ راحول ، این کلمه در گفتار فرزدق بدینسان آمده است : علیهن راحولات کل قطیعة. و بمعنی پالان منقش است . (از اقرب الموارد).
گراولتلغتنامه دهخداگراولت . [ گ ِ وِ ل ُ ] (اِخ ) ناحیه ای از مُزِل بخش متز کامپانْی ْ که دارای 365 تن جمعیت است و جنگ خونینی که در 16 اوت 1870 م . مابین فرانسه و آلمان صورت گرفته در این ناحیه
رولتلغتنامه دهخدارولت . [ رُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) غلتک . (لغات فرهنگستان ). چرخی کوچک که به همه جهات حرکت کند و شیئی را که بدان متصل است با خود برد. || چرخ رنده ای است دسته دار که جهت انتقال طرح از الگو به پارچه مورد استفاده قرار می گیرد. || نوعی بازی که در آن برنده بوسیله ٔ توقف گلوله ٔ روی
رولتفرهنگ فارسی عمید۱.نوعی شیرینی لولهشدۀ خامهای.۲. نوعی خوراک که گوشت، سبزی، یا پنیر را روی تکۀ خمیر پهن شدهای قرار داده و آن را پس از لوله کردن سرخ میکنند.۳. وسیلهای به شکل چرخ کوچک دندانهدار که برای انتقال طرح از الگو به الگویی دیگر یا پارچه به کار میرود.