پراکنده

parākande

معنی

۱. متفرق.
۲. پریشان؛ منتشر؛ پاشیده‌شده.

مترادف

۱. پاشیده، پخش، پخشوپلا، ولو
۲. پریشان، متشتت، متفرق
۳. نابسامان، نامضبوط، نامنظم
۴. منثور
۵. متواری، تارومار، متلاشی
۶. شایع، منتشر
۷. تنک
۸. جدا، رها، منفک ≠ مجموع

جست‌وجوی دقیق

پراکنده

پراکنده . [ پ َ ک َ / دَ / دِ ] (ن مف . ق ) متفرّق . کراشیده . متشتت . شَذَرمَذَر. مذرورة. منثور. نَشَر. منتشر. منتشره . پریشان . مُنفّض . مَبثوث . مُنْبّث . بَداد. بَدَد. متبدّد. شَت ّ. شتیت . (دهار). ولاو.

پراکنده

دیکشنری فارسی به عربی

مستفيض

پراکنده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

broadcast, diffuse, diffusive, discursive, excursive, far-flung, rife, scattering, sparse, straggly, unfocused

پراکنده

دیکشنری فارسی به ترکی

dağınık

جست‌وجوی هم‌آوا

پراکنیده

لغت‌نامه دهخدا

پراکنیده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) پراکنده . رجوع به پراکنده شود.

پراکنیده

فرهنگ فارسی عمید

پراکنده.

دل پراکنده

لغت‌نامه دهخدا

دل پراکنده . [ دِ پ َ ک َ دَ/ دِ ] (ص مرکب ) پراکنده دل . پریشان حال : ز جمعی چنین دل پراکنده ایم دگر حکم شه راست ما بنده ایم .نظامی .

سنگ پراکنده

لغت‌نامه دهخدا

سنگ پراکنده . [ س َ گ ِ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ باران . سنگ که بربدن کسی می زدند و او را بردار می کردند : آه و دردا که اکنون قرمطیان شاد شوندایمنی یابند از سنگ پراکنده و دار.<p class="

پراکنده خاطر

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده خاطر. [ پ َ ک َ دَ / دِ طِ ] (ص مرکب ) پراکنده دل . پریشان خاطر.

جست‌وجوی مشابه

پراکنده‌گویی

distractible speech

واژه‌های مصوب فرهنگستان

الگویی در تکلم که در آن فرد در پاسخ به محرک‌های بیرونی یا درونی به‌سرعت موضوعی را رها می‌کند و به موضوعی دیگر می‌پردازد

پراکندهخاطر

فرهنگ مترادف و متضاد

پراکندهدل، پریشان، مشوش، ناآرام ≠ آسودهخاطر

پراکندهسازی

فرهنگ مترادف و متضاد

تفرق، تفرقهافکنی، تفرقهاندازی، متفرقسازی

پراکندهگو

فرهنگ مترادف و متضاد

بیهودهگو، پریشانگو، لافزن، لیچارباف، مهذار، هذیانگو، هذیانباف، هرزهگوی، هرزهلاف، یاوهسرا، یاوهگو

دل پراکنده

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی متن

scatterer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پراکنده، پراکنده ساز

scattered

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پراکنده، پخش کردن، افشاندن، متفرق کردن، پراکنده وپریشان کردن، از هم جدا کردن

disperse

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پراکنده، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن

dispersing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پراکنده، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن

disperses

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پراکنده می شود، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن

جست‌وجوی هم‌آغاز

پراکنده خاطر

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده خاطر. [ پ َ ک َ دَ / دِ طِ ] (ص مرکب ) پراکنده دل . پریشان خاطر.

پراکنده دل

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده دل . [ پ َ ک َ دَ / دِ دِ] (ص مرکب ) پریشان خاطر. پراکنده خاطر : خداوند روزی بحق مشتغل پراکنده روزی پراکنده دل . سعدی .نخواهی که باشی پراکنده دل پراکندگان را ز خاطر مهل

پراکنده دندان

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده دندان . [ پ َ ک َ دَ/ دِ دَ ] (ص مرکب ) اَفشغ الأسنان . (منتهی الارب ).

پراکنده روز

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده روز. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) شوربخت . بدبخت : پس از گریه مرد پراکنده روزبخندید کای مامک دلفروز.سعدی .

پراکنده روزی

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده روزی . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) تهیدست . مُقل ّ : خداوند روزی بحق مشتغل پراکنده روزی پراکنده دل .سعدی .

جست‌وجوی هم‌قافیه

دل پراکنده

لغت‌نامه دهخدا

سنگ پراکنده

لغت‌نامه دهخدا

ناپراکنده

لغت‌نامه دهخدا

ناپراکنده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مجتمع. غیرمنتشر. نامتفرق . مقابل پراکنده .

بس‌پراکنده

polydisperse

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ویژگی بسپاری که مولکول‌های آن وزن‌های مولکولی متفاوت دارند

تخلخل پراکنده

scattered porosity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تخلخلی که به‌طور یکنواخت در فلز جوش پخش شده باشد

درپیوند

بیشتر بدانید

پراکنده

parākande

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به ترکی

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان