پربادلغتنامه دهخداپرباد. [ پ ُ ] (ص مرکب ) مُتورّم . نفخ کرده . دمیده . || متکبر. پرادعا: کلّه پرباد. || پر از خودستائی : یکی نامه بنوشت پرباد و دَم سخن گفت هرگونه از بیش و کم . فردوسی .- پرباد شدن ، پرباد گشتن
پربادفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی که درون آن را پر از باد کرده باشند.۲. متورم؛ ورمکرده.۳. [مجاز] شخص متکبر؛ مغرور.
رباتلغتنامه دهخداربات .[ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود.
ریباتلغتنامه دهخداریبات . (ع اِ) پیمانه ای معادل شش یک اِردَب و معادل چهار صاع است . (یادداشت مؤلف ).
رباطلغتنامه دهخدارباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از بخش باجگیران شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 749 تن . آب ده ازچشمه بدست می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رباطلغتنامه دهخدارباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است کوچک از بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 16هزارگزی خاور قیدار. جمعیت این ده 44 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کله پربادلغتنامه دهخداکله پرباد. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ ُ ] (ص مرکب ) مرد متکبر و مغرور. (آنندراج ). متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء). با نخوت . متکبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله پربادی شود.
کله پربادیلغتنامه دهخداکله پربادی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ ُ ] (حامص مرکب ) غرور. تکبر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : سبکسر گر دو روزی در سرافرازی کند شادی حباب آسا نمی پاید بسی از کله پربادی . محسن تأثیر
خانه ٔ پربادلغتنامه دهخداخانه ٔ پرباد. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا. کنایه از این جهان : همی خواهی که جاویدان بمانی در این پربادخانه سست بنیادتو تا می باد پیمایی شب و روزدر این خانه برآمد سال هفتا
نی انبانفرهنگ فارسی عمیدنوعی نی که به انبان پرباد متصل است و با فشاری که به انبان وارد میکند نواخته میشود؛ نایمشکک؛ خیکنای.
پُرْبادگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی ، ناراحت ، وقتی به عنوان پسوند کله می آید - کِلِ پُرْباْد - به معنای در توهم سیر کردن و آرمان گرایی است.
هوائيدیکشنری عربی به فارسیبادي , هوايي , هوادار , پرباد , کار کننده باهواي فشرده , داراي چرخ يا , لا ستيک بادي
کله پربادلغتنامه دهخداکله پرباد. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ ُ ] (ص مرکب ) مرد متکبر و مغرور. (آنندراج ). متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء). با نخوت . متکبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله پربادی شود.
خانه ٔ پربادلغتنامه دهخداخانه ٔ پرباد. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا. کنایه از این جهان : همی خواهی که جاویدان بمانی در این پربادخانه سست بنیادتو تا می باد پیمایی شب و روزدر این خانه برآمد سال هفتا