ترجمه مقاله

پرجگر

porjegar

دلیر؛ پرجرئت؛ پردل؛ دلاور؛ جگردار: ◻︎ پیش از این شاه تو را جنگ نفرمود همی / تا بدید آنکه تو چون پردلی و پرجگری (فرخی: ۳۷۸).

بیباک، بیپروا، جراتمند، جسور، جگردار، دلیر، شجاع، نترس ≠ بیدلوجراءت، ترسو

ترجمه مقاله