پرحرارتدیکشنری فارسی به انگلیسیcrisp, fervent, hotblooded, intense, mettlesome, smart, vehement, young
پرشورلغتنامه دهخداپرشور. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرحرارت و حرکت .- سری پرشور داشتن ، کله ٔ پرشور داشتن ؛ سری پرحرارت و جنب و جوش داشتن .