پرخطرلغتنامه دهخداپرخطر. [ پ ُ خ َ طَ ] (ص مرکب ) خطیر. عظیم : طمع نیست کز بندگان تو باشم که کاریست بس پرخطر پادشاهی . رضی الدین نیشابوری .|| خطرناک . ترسناک . پربیم و هراس : بحکم ضرورت در پی کاروانی افتاد و
موقعیت پرخطرhigh-risk situationواژههای مصوب فرهنگستانهر مکان یا واقعه یا تجربۀ شناختی و هیجانی که احتمال مصرف مواد یا بازگشت به آن را افزایش دهد
وام پُرخطرsub-prime loan/ subprime loanواژههای مصوب فرهنگستانوامهایی که احتمال نکول در آنها نسبتاً بالا است
موقعیت پرخطرhigh-risk situationواژههای مصوب فرهنگستانهر مکان یا واقعه یا تجربۀ شناختی و هیجانی که احتمال مصرف مواد یا بازگشت به آن را افزایش دهد
موقعیت پرخطرhigh-risk situationواژههای مصوب فرهنگستانهر مکان یا واقعه یا تجربۀ شناختی و هیجانی که احتمال مصرف مواد یا بازگشت به آن را افزایش دهد