پرداختهلغتنامه دهخداپرداخته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از پرداختن . اداشده . تأدیه شده . || پردخته ، تمام شده . به انجام رسیده . تمام سپری کرده شده . (اوبهی ): ساخته و پرداخته ، ساخته و تمام شده . بساخته و به اتمام و به انجام رسیده . حاضر. آماده . م
پرداختهفرهنگ فارسی معین(پَ تِ)(ص مف .) 1 - ادا شده . 2 - مهیا، آماده . 3 - به انجام رسیده . 4 - تهی ، خالی . 5 - زدوده ، پاک .
پرداختهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اداشده، تادیهشده ۲. صاف، صیقلی ۳. فارغ ۴. آراسته، آماده، مزین، منظم، مهیا
ساخته و پرداختهلغتنامه دهخداساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
کرایۀ پیشپرداختهfreight prepaid, freight paid in advance, freight release 2, advance freightواژههای مصوب فرهنگستانکرایهای که فرستندۀ کالا در مبدأ و قبل از حمل کالا پرداخت میکند و معمولاً با مبادلۀ بارنامه همراه است
ساخته و پرداختهلغتنامه دهخداساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
ساخته و پرداختهلغتنامه دهخداساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
ناپرداختهلغتنامه دهخداناپرداخته . [ پ َ ت َ/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) ادانشده . تأدیه نشده . کارسازی نشده . || تمام نشده . ناقص . نابساخته . که ساخته و پرداخته نشده . نامرتب . غیرمهیا. آماده نشده . || صیقل نخورده . که جلادار و صاف و شفاف نیست .
مغزپرداختهلغتنامه دهخدامغزپرداخته . [ م َ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بی مغز. تهی مغز. (از ناظم الاطباء).
نپرداختهلغتنامه دهخدانپرداخته . [ ن َ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پرداخت ناشده . تأدیه نشده . ادانشده . نکول شده . برگشت داده شده . || صاف و صیقلی نشده . مقابل پرداخته .