گران دخللغتنامه دهخداگران دخل . [ گ ِ دَ ] (ص مرکب ) پردرآمد. دارنده . پربهره : کیست که از بخشش تو نیست گران دخل کیست که از منت تو نیست گرانبار.فرخی .
تجاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی جاری، بازرگان، بازرگانی، بازاری، تجارتی، مربوط بهبازار خردهفروشی، عمدهفروشی آبوناندار، پردرآمد، پررونق کساد
میدان گشادنلغتنامه دهخدامیدان گشادن . [ م َ / م ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فضا و جا باز کردن : رقص میدان گشاد و دایره بست پردرآمد به پای و پویه به دست .نظامی (هفت پیکر ص 124).