کروسلغتنامه دهخداکروس . [ ک ِ وَ ] (اِ) لغز و چیستان . (برهان ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). بردک . پردک .
کردکلغتنامه دهخداکردک . [ ک ِ دَ ] (اِ) لغز و چیستان باشد و آن را به نظم و نثر از هم پرسند. (برهان ) (آنندراج ).معما. (ناظم الاطباء). رجوع به لغز، چیستان ، معما، پردک ، بردک و احجیه شود.
حجیالغتنامه دهخداحجیا. [ ح ُ ج َی ْ یا ] (ع اِ) چیستان . پردک . (مهذب الاسماء). بردک . لغز. اغلوطة: حجیاک ما فی یدی ؛ مانند: اخرج ما فی یدی و لک کذا. (از منتهی الارب ). || آن کس که محاجاة کند: انا حجیاک فی هذا؛ ای من یحاجیک . (منتهی الارب ).