لغتنامه دهخدا
نیم سیر. (ص مرکب ) آنکه به قدر کفایت خوراک نخورده و هنوز میل به خوردن داشته باشد. (ناظم الاطباء). که به تمام رفع گرسنگی او نشده باشد. (یادداشت مؤلف ). که هنوز اشتها دارد : حکیمان دیردیر خورند و عابدان نیم سیر. (گلستان ). || نیم راضی . (ناظم الاطباء).