پرفشار بریدهcut-off highواژههای مصوب فرهنگستانپرفشار گرمی که در درون یک پشته رشد میکند و از جریان اصلی غربی جدا میشود و در قطب سوی جریان قرار میگیرد
پُرفشار بستهclosed highواژههای مصوب فرهنگستانپُرفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
پرفشار بندالیblocking highواژههای مصوب فرهنگستانواچرخندی با حرکت کُند یا نزدیک به ساکن، در عرضهای میانی که در نقشههای همدیدی بهصورت مانع جلوه میکند و راه حرکت غرب به شرق چرخندهای مهاجر را میبندد متـ . واچرخند بندالی blocking anticyclone
پرفشار حبابیbubble high, bubbleواژههای مصوب فرهنگستانپرفشاری کوچک و گذرا با گردش واچرخندی در ابعاد 80 تا 480 کیلومتر که غالباً به دنبال بارش و حرکات قائم همراه با توفان تندری ایجاد میشود
استاذدیکشنری عربی به فارسیاقا , لرد يا نجيب زاده , رءيس يا استاد يا عضو دانشکده , پوشيدن , برتن کردن , استاد , پرفسور , معلم دبيرستان يا دانشکده
لیتمانلغتنامه دهخدالیتمان . (اِخ ) پرفسور ودانشمند خاورشناس آلمانی ، خواننده ٔ کتیبه ٔ زبد (خرابه ای بین قنسرین و نهر فرات ) مورخ به تاریخ 511 م .
سورکشلغتنامه دهخداسورکش . [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی در دره ٔ کتول که در آنجا سروکش بومی است و جنگلی کوچک دارد. پایگاه و بوم این درخت نزد علمای فن مجهول بود تا در سال 1317 هَ . ق .پرفسور گا او با جنگل کوچک آنرا در سروکش واقع در دره ٔ کتول یافت و اسم آن محل هم سور