پرلافلغتنامه دهخداپرلاف . [ پ ُ ] (ص مرکب ) لاف زن . که لاف بسیار زند. صَلِف . لافی . (منتهی الارب ). مُتَصَلِّف .
پیرلولغتنامه دهخداپیرلو. (اِخ ) دهی از دهستان انگوت بخش کرمی شهرستان اردبیل . واقع در 24هزارگزی شمال باختری کرمی و 14هزارگزی شوسه ٔ کرمی به اردبیل .جلگه ، گرمسیر، دارای 140 تن سکنه . آب آن از
چرچلولغتنامه دهخداچرچلو. [ چ ِ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب میناب شهرستان مراغه که در 19هزارگزی شمال باختر میاندوآب و 15هزارگزی باختر ارابه رو میاندوآب به میناب واقع است . جلگه و معتدل است و <span class="
پرلافلغتنامه دهخداپرلاف . [ پ ُ ] (ص مرکب ) لاف زن . که لاف بسیار زند. صَلِف . لافی . (منتهی الارب ). مُتَصَلِّف .
پرلافلغتنامه دهخداپرلاف . [ پ ُ ] (ص مرکب ) لاف زن . که لاف بسیار زند. صَلِف . لافی . (منتهی الارب ). مُتَصَلِّف .