پرماسیدنلغتنامه دهخداپرماسیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) لمس کردن . بسودن . دست سودن بچیزی جهت ادراک آن . (رشیدی در ذیل پَرماس ). دست برجائی سودن .(برهان در ذیل پرماس ) دست سودن . (جهانگیری در ذیل پرماس ): قال ابوعبداﷲ... الروح جسم تلطف عن الحس و تکبر عن اللمس ؛ معنی آن در شرح تعرف چنین آمده است : روح جس