گرموئیهلغتنامه دهخداگرموئیه . [ گ َ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 40000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی باختر راه مالرو زرند و راور. هوای آن سرد و دارای 99</spa
پیرماهیلغتنامه دهخداپیرماهی . (اِخ ) دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به چقلوندی . دامنه ، سردسیر، مالاریائی . دارای <span class="hl" d
رماحلغتنامه دهخدارماح . [ رَم ْ ما ] (اِخ ) منسوب است به صنعت رِماح که نیزه سازی را می رساند و جماعتی بدان منسوبند و از جمله ٔ آنهاست ابوجعفر احمدبن محمدبن عبدالوارث الرماح از مردم مصر که در ذیحجه ٔ سال پانصد و هشتاد و سه درگذشت . (از لباب الانساب ج 1).
رماحلغتنامه دهخدارماح . [ رَم ْ ما ](ع ص ) نیزه گر. (منتهی الارب ) (دهار). نیزه باز کامل . (آنندراج ). استاد در نیزه اندازی . (از تاج العروس ).
پربارفرهنگ فارسی عمید۱. درختی که میوۀ بسیار دارد؛ پرمیوه؛ پُربَر؛ پرثمر.۲. دارای فایدۀ بسیار: سخنان پُربار.