پرپریلغتنامه دهخداپرپری . [ پ ِ پ ِ ] (ص ) در تداول عوام ، سخت باریک و تنک و نازک (جامه و نان وجز آن ) آنگاه که عیب باشد. یک عبای پِرپِری (در زمستان آنگاه که جامه ٔ سطبر ضرور است ). یک تکه نان پرپری (قطعه ای از نان سخت نازک و تنک که سیری نیاورد).
پرپریفرهنگ فارسی عمید۱. هرچیز پوستهمانند و نازک: نان پرپری، عبای پرپری.۲. (اسم) کبوتری که پرهایش را قیچی میزنند و آن را روی بام رها میکنند تا کبوترهای دیگر به هوای او بنشینند.
پرپریفرهنگ فارسی معین(پِ پِ) (ص .) 1 - هر چیز نازک و پوسته مانند. 2 - کبوتر ماده ای که پر و دمش را قیچی بزنند و با آن کبوتران نر را به بام خانه خوانند.
پیرگرگلغتنامه دهخداپیرگرگ . [ گ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) گرگ بزادبرآمده . گرگ سالخورده . گرگ کهنسال . || اصطلاحی ستایش آمیز، کنایه از مردی آزموده و باتجربه و گربز و دلیر : بیامد پس آن بی درفش سترگ پلیدی سگی جادویی پیرگرگ . دقیقی (از شاهنامه ٔ
شکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ننده، شکستنی، ناپایدار، ظریف، نازک، تُرد، بیدوام پودرشونده، پودرشده تفکیکپذیر، پوستهپوسته، ورقهورقه، جداشدنی سُست، نااستوار، پرپری، نازک، ضعیف، فرسوده آمادۀ تخریب، کلنگی، ویران منفجره
یک لالغتنامه دهخدایک لا. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) چیزی که یک تا بیشتر نداشته باشد. ضد دولا و مضاعف . (از ناظم الاطباء). || که آسترندارد. یک تو. بی آستر. (یادداشت مؤلف ) : مرغ بریان پیچ در نان تنک کآن بدان از جامه ٔ یک لا خوش است