پرپوزلغتنامه دهخداپرپوز. [پ َ ] (اِ) گرداگرد کلاه و دهان انسان و حیوانات چرنده را گویند و منقار مرغان از طرف بیرون . (تتمه ٔ برهان قاطع). پتفوز. (شعوری بنقل شرف نامه ). پوز. پوزه .
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
داغنشئگیrushواژههای مصوب فرهنگستانحسی لذتبخش و عمیق و فوری همراه با سرخ شدن صورت که بعد از تزریق موادی نظیر هروئین و کوکائین و مورفین به وجود میآید
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بازکاربردreuse processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیت انسان که به استفادة مجدد از دستساختهها، پیشاز ورود به بافتمان باستانشناختی، منجر شود