پرچانگیلغتنامه دهخداپرچانگی . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) پرگوئی . حالت و چگونگی پرچانه .- پرچانگی کردن ؛ بسیار گفتن . زنخ زدن .
اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
بارانشوییrainout/ rain-outواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن مواد زاید از هوا در پی بارش باران یا برف
رانگ رنگلغتنامه دهخدارانگ رنگ . [ ] (اِخ ) ناحیتی است از تبت بهندوستان و چینستان پیوسته و اندر تبت ناحیتی از این درویش تر نیست . جای ایشان در خیمه هاست و خواسته ٔ ایشان گوسپند است و خاقان تبت از ایشان سرگزیت ستاند ببدل خراج ، و این ناحیت یک ماه راه است اندر یکماهه ، گویند بر کوههای وی معدن زر است
رانۀ گرانیسنجgravimeter drift, gravity-meter drift, drift of gravimeterواژههای مصوب فرهنگستانتغییر تدریجی و ناخواسته در مقدار مرجعی که براساس آن اندازهگیری گرانی انجام میشود