پرژکلغتنامه دهخداپرژک . [ پ َ ژَ ](اِ) گریه . (رشیدی ) (جهانگیری ). گریستن . (رشیدی ) (برهان ) (جهانگیری ). گریه نمودن . (برهان ) : عرش و کرسی در آب شد پنهان بس که کردم ز فرقتت پرژک . قطران .ولی این بیت مجعول و مصنوع مینماید.
پرژکتورلغتنامه دهخداپرژکتور. [ پْرُ / پ ِ رُ ژِ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) پروژکتور. آلت منعکس کننده ای که نور را از کانون الکتریکی با قوت و شدت بسیار به موضعی انتقال میدهد که گاهی آنرا در کشتی ها و جز آن برای روشن کردن راه بکار میبرند.
پرژکتورلغتنامه دهخداپرژکتور. [ پْرُ / پ ِ رُ ژِ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) پروژکتور. آلت منعکس کننده ای که نور را از کانون الکتریکی با قوت و شدت بسیار به موضعی انتقال میدهد که گاهی آنرا در کشتی ها و جز آن برای روشن کردن راه بکار میبرند.