پساوندلغتنامه دهخداپساوند. [ پ َ وَ ] (اِ مرکب ) قافیه ٔ شعر را گویند. (برهان قاطع). و بیت ذیل را مثال آورده اند : همه یاوه همه خام و همه سست معانی باژگونه تا پساوند. لبیبی .لکن در این بیت که در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد آمده است پساون
پساوندفرهنگ فارسی عمید۱. = پسوند۲. قافیه: ◻︎ همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۰).۳. مقطع شعر.
پساوندفرهنگ فارسی معین(پَ وَ) (اِمر.) 1 - قافیة شعر. 2 - جزوی که به آخرکلمه اضافه شود و تغییری در معنی آن دهد.
سگاوندلغتنامه دهخداسگاوند. [ س َ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است نزدیک سیستان و معرب آن سجاوند است و شجاوند هم آمده است . (از آنندراج ) (برهان ). سجاوند معرب آن است . (رشیدی ). شهرکی است فرو بر دامن کوه نهاده و او را حصاری است محکم و جایی بسیار گشت و بزر است . (حدود العالم ) :
شگاوندلغتنامه دهخداشگاوند.[ ش َ وَ ] (اِخ ) نام کوهی در سیستان که تازیان سجاوند گویند. (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ساوندلغتنامه دهخداساوند. [ وَ ] (اِ) قافیه و وزن شعر. (ناظم الاطباء). مصحف «پساوند». || در نسخه ٔ میرزا نام صفه ای باشد و در نسخه ٔ وفائی صفه باشد که سقف او را بیک ستون برافراشته باشند و در تحفه صفه ٔ بالا باشد یعنی رواق .
ساوندلغتنامه دهخداساوند.[ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . واقع در 38 هزارگزی شمال باختری راور و 4 هزارگزی شمال راه فرعی راور بکوهبنان و دارای 2 خانوار است .