علیخان جرباذقانیلغتنامه دهخداعلیخان جرباذقانی . [ ع َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) ابن ذوالفقار جرباذقانی (گلپایگانی ). وی پسرعمه ٔ آقاحسین خوانساری و از تلامذه ٔ او بود. ابتدا در اصفهان سکونت داشت سپس به گلپایگان رفته و شیخ الاسلام آنجا گردیدو تا آخر عمر در آنجا بماند. او را اشعاری است . (ازالذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی
اضافهفرهنگ فارسی عمید۱. باقیمانده.۲. بیش از مشخص؛ زیادی.۳. (اسم مصدر) نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی.۴. (اسم مصدر) افزودن چیزی به چیز دیگر.۵. (اسم مصدر) (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضافالیه میگویند و علامت آن کسرهای است که
عملغتنامه دهخداعم . [ ع َم م ] (ع اِ) برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برادر پدر، خواه آن برادر صلبی و پدری باشدیا بطنی و مادری . (از اقرب الموارد). ج ، أعمام ، عُمومة، أعمَّة، أعُم ّ (لسان العرب ) (تاج العروس )
علی پادشاهلغتنامه دهخداعلی پادشاه . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (امیر...). وی خال سلطان ابوسعید بهادر بود و با ارپاخان که به سلطنت رسیده بود مخالفت می کرد و چون دلشادخاتون همسر ابوسعید بهادر نیز با او موافق بود، وی موسی خان را به پادشاهی برگزید و در رمضان سال 736 هَ . ق .دو