پیشرویفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی ۲. ترقی، تعالی ۳. تجاوز، تعدی ≠ پسروی
پسرفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سرفت، پسروی، حرکت بهعقب، گام بهپس، عقبنشینی، پسنشینی سقوط، افول، زوال ارتجاع
پسرویلغتنامه دهخداپسروی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب )پیروی . اِتباع . اتبّاع . تبعیت . متابعت : نیکخو گشتی چو کوته کردی از هر کس طمعپیشرو گشتی چو کردی عاقلان را پس روی .ناصرخسرو.
دور شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ر شدن، دوری، پسنشینی، جزر، عقبنشینی، پسروی، پسرفت کنارهگیری، استعفا، تحاشی مهاجرت، کوچ تخلیه، خروج، اسبابکشی، نقل مکان حرکت بهبیرون، صدور اجتناب انزوا، گوشهگیری