شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
سونلغتنامه دهخداسون . (اِ) طرف . جانب . سوی . (برهان ) (آنندراج ) : به چشم اندرم دید از رون توست به جسم اندرم جنبش از سون توست . عنصری .و بر آن سون شهر تا به لب آب هیرمند. (تاریخ سیستان ).ز خون هفت دریا برآمد بهم زمین از د
روش بلیکی ـ سیمپسونBlakely-Simpson methodواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش برازش چندجملهای خودکار برای تعیین بیشینه در نقشههای پَربندی دادههای مغناطیسی و گرانی شبکهبندیشده