پشماگندلغتنامه دهخداپشماگند. [ پ َ گ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی باشد که آنرا پرپشم کنند و مابین پشت ستور و تنگ بار گذارند. (برهان قاطع). خوی گیر. زین یا جل شتر که پالان بر زبر آن نهند. بَردَعَة. (منتهی الارب ). بَرذَعَة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). حِلس . (دستوراللغة) . اِکاف . وکافة. قر
پشماگندفرهنگ فارسی عمید۱. آگنده از پشم.۲. (اسم) روکش ستور که لای آن پشم دوخته باشند؛ پالان؛ جُل: ◻︎ که به جان آمدم ز محنت و بند / داغ و بیطار و بار و پشماگند (سعدی۲: ۷۴۰).
پشماگندفرهنگ فارسی معین( ~ گَ) (اِ.) = پشماکند: آگنده از پشم ، روکشی برای پشت چهارپایان که آن را از پشم پر می کنند، پالان چهارپایان .
شماگندلغتنامه دهخداشماگند. [ ش َ گ َ ] (ص ) شماگنده . شماغنده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
ولایالغتنامه دهخداولایا. [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وَلیّة، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب ). || پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به ولیة شود.
بردعیلغتنامه دهخدابردعی . [ب َ دَ ] (ص نسبی ) منسوب است به بردع ، پشماگند فروش . (تفلیسی ). پالان گر و زین فروش و زین گر. (آنندراج ).
بردعةلغتنامه دهخدابردعة. [ ب َ دَ ع َ ] (ع اِ) گلیم سطبر (ستبر) که در زیر پالان بر پشت ستور نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، برادع . (منتهی الارب ). پشماگند. (نصاب ).
وکافلغتنامه دهخداوکاف . [ وِ / وُ ] (ع اِ) اکاف .پشماگند. (منتهی الارب ). پالان خر. (مهذب الاسماء). پالان خر و اسب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برذعه ٔ حمار،و در لسان آمده برذعه ٔ خر و شتر و استر. (از اقرب الموارد). ج ، وُکُف . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).<
دربیلغتنامه دهخدادربی . [ دَ ] (اِ) دربه . درپه . درپی . پینه و پیوندی که بر جامه دوزند. (برهان ). پینه و درپی و پاره ای که بر جامه و جز آن دوزند. (ناظم الاطباء). رقعه . وصله : سیه گلیم خری ژنده جل و پشماگندکه ژندگیش نه دربی پذیرد و نه رفو. <p class="author