پشمکیلغتنامه دهخداپشمکی . [ پ َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به پشمک . || پشمک فروش . || سَبُک از حیث وزن .
سماقیلغتنامه دهخداسماقی . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (ص نسبی ) سماق فروش .(ناظم الاطباء). آنکه شغل سماق فروشی دارد. سماقیه .
شمکوواژهنامه آزادچوبی که با آن لباس راپس از اضافه کردن مواد شوینده به آن بر روی تخته سنگی قرار داده و بااین چوب (شمکو)به کرات کوبیده و به این طریق می شستند.