چلسکاندنلغتنامه دهخداچلسکاندن . [ چ ِ ل ِ دَ ] (مص ) چلسکانیدن . پلاساندن . پژمراندن . فلسکاندن . و رجوع به چلسکانیدن شود.
خشک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، چلاندن، پلاساندن، چروکدار کردن، پاک کردن آبشرا گرفتن، درآفتاب گذاشتن، آویزان کردن، پهن کردن نمکسود کردن