پلولغتنامه دهخداپلو. [ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ) طعامی است که از برنج کنند و در آن گوشت و کشمش و خرما و مانند آن با ادویه کنند و آن را اقسام است . اگر با یکی از حبوبات مانند عدس و باقلی و لوبیا وماش پخته شده باشد با اضافه ٔ آن کلمه عدس پلو و باقلی پلو و لوبیاپلو
پلولغتنامه دهخداپلو. [ پْل ُ / پ ِ ل ُ] (اِخ ) مرکز بخشی از ایالت کانتال در شهرستان موریاک دارای 2004 تن سکنه .
پلوفرهنگ فارسی عمیدبرنج پخته و صافیکرده مخلوط با گوشت یا سبزی یا باقلا یا لوبیا و امثال آنها. Δ با هریک از حبوب مانند باقلا یا لوبیا یا عدس پخته شود به اضافۀ نام آن نامیده میشود: باقلاپلو، لوبیاپلو، عدسپلو. اگر برنج تنها باشد آن را چلو میگویند.
لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
سحابی کلاینمن ـ لوKleinmann-Low Nebula, KL Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانمنبعی نیرومند و گسترده از تابش فروسرخ که در پشت سحابی جبار قرار دارد
پلیاتیلن کمچگالیlow-density polyethylene, LDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی حدود 0/912 تا 0/925 g/cm3
پلیاتیلن بسیارکمچگالیvery low density polyethylene, VLDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی 0/900 تا 0/915 g/cm3
پلوپونزلغتنامه دهخداپلوپونز. [ پ ِ ل ُپ ُ ن ِ ] (اِخ ) (جنگ ...) این نام بجنگ تاریخیی که از سال 431 تا 404 ق . م . بین اسپارت و آتن ادامه یافت و بتخریب آتن منتهی شد اطلاق میگردد. چند واقعه ٔ فرعی از قبیل مداخله ٔ آتن در مشاجرات
پلوپزخانهلغتنامه دهخداپلوپزخانه . [ پ ُ ل َ / لُو پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن پلو پزند. پلوپزی .
پلوپزیلغتنامه دهخداپلوپزی . [ پ ُ ل َ / لُو پ َ ] (حامص مرکب ) عمل پختن پلو. ساختن پلو. طبخ پلو. || (اِ مرکب ) محلی که آنجا پلو پزند. پلوپزخانه .
پلواررودلغتنامه دهخداپلواررود. [ پ ُل ْ ] (اِخ ) نام رودی است در فارس که بجوار تخت جمشید گذرد. مهمترین واردات دریاچه ٔ بختگان رود کر یا کورش است که در قسمت سفلی ، آن را بند امیر می نامند. سرچشمه ٔ اصلی این رود ازاوجان و خسرو شیرین و ابتدا به شمال غربی رفته و بعد به جنوب شرقی برگشته بنام کام فیروز
پلودیولغتنامه دهخداپلودیو. [ پْل ُ / پ ِ ل ُ وْ ] (اِخ ) نام بلغاری فیلی پوپلی ، شهری به بلغارستان .
پلوپونزلغتنامه دهخداپلوپونز. [ پ ِ ل ُپ ُ ن ِ ] (اِخ ) (جنگ ...) این نام بجنگ تاریخیی که از سال 431 تا 404 ق . م . بین اسپارت و آتن ادامه یافت و بتخریب آتن منتهی شد اطلاق میگردد. چند واقعه ٔ فرعی از قبیل مداخله ٔ آتن در مشاجرات
پلوپزخانهلغتنامه دهخداپلوپزخانه . [ پ ُ ل َ / لُو پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن پلو پزند. پلوپزی .
پلوپزیلغتنامه دهخداپلوپزی . [ پ ُ ل َ / لُو پ َ ] (حامص مرکب ) عمل پختن پلو. ساختن پلو. طبخ پلو. || (اِ مرکب ) محلی که آنجا پلو پزند. پلوپزخانه .
پلوپس افروغیائیلغتنامه دهخداپلوپس افروغیائی . [ پ ِ لُپ ْ س ِ ؟ ] (اِخ ) مقصود از آن پلوپونس است . (ایران باستان ج 1 صص 705 - 706). و نیز رجوع به پلوپونز شود.
پلواررودلغتنامه دهخداپلواررود. [ پ ُل ْ ] (اِخ ) نام رودی است در فارس که بجوار تخت جمشید گذرد. مهمترین واردات دریاچه ٔ بختگان رود کر یا کورش است که در قسمت سفلی ، آن را بند امیر می نامند. سرچشمه ٔ اصلی این رود ازاوجان و خسرو شیرین و ابتدا به شمال غربی رفته و بعد به جنوب شرقی برگشته بنام کام فیروز
چوپلولغتنامه دهخداچوپلو. (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . 1155 تن سکنه دارد. محصولش غلات ، حبوبات ، بادام ،کرچک و ذرت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
چپلولغتنامه دهخداچپلو. [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قرای ولایت بجنورد، که در کنار رودخانه ٔ سیم بار واقع شده ، هوایش گرمسیر است و بیست خانوار سکنه دارد. زراعتش از آب این رودخانه مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص <span class="hl"
خشکه پلولغتنامه دهخداخشکه پلو.[ خ ُ ک َ / ک ِ پ ُ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) کته خشکه پلاو. رجوع به خشکه پلاو شود.
شکرپلولغتنامه دهخداشکرپلو. [ ش َ ک َ پ ُل َ / لُو ] (اِ مرکب ) نوعی پلو. طرز تهیه ٔ آن چنین است که شکر را مانند سکنجبین قوام آورند و در چلوکش بر روی برنج ریزند و بر هم زنند و هر قدر هم که از شکر بماند بر رویش ریزند. سپس پوست نارنج را زیر آب گرفته و مقشر کنند و
سبزی پلولغتنامه دهخداسبزی پلو. [ س َ پ ُل َ / لُو ] (اِ مرکب ) پلویی که با سبزی پزند. پلو که در آن انواعی از سبزیهای خوردنی بریزند و پزند. نانخورشی است مرکب از برنج و سبزی . || سبزی ِپلو (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )، سبزی که خاص پلو است . انواعی از سبزی خوردنی که خاص