ترجمه مقاله

پلید

palid

۱. ناپاک؛ آلوده؛ نجس: ◻︎ منشین با بدان که صحبت بد / گرچه پاکی تو را پلید کند (سنائی۲: ۶۱۹).
۲. چرکین؛ فژاک؛ فژاگن؛ فژاگین.

۱. آلوده، بد، پلشت، چرکآلود، چرکین، خبیث، کثیف، ملوث، نجس
۲. تبهکار، خبیث، بدکار، شریر، فاسد، ناپاک ≠ پاک

ترجمه مقاله