پنجرلغتنامه دهخداپنجر. [ پ َ ج َ ] (اِ) مخفف پنجره است و هر چیزی که مشبک و شبکه دار باشد. (برهان قاطع). هرچه مشبک باشد و آنچه از چوب و غیره جائی سازند (؟). (غیاث اللغات ). || قفس . (برهان قاطع). رجوع به پنجره شود.
پرستوی دریایی سیاه حقیقیChlidonias niger nigerواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ کاکائیان و راستۀ سلیمسانان با جثۀ کوچک و نسبتاً سیاه
پینجرلغتنامه دهخداپینجر. [ ج ِ ] (اِخ ) قصبه ای است در اواسط هندوستان و در جهت غربی خطه ٔ برار. در قضای آکوله ، در دوهزارگزی جنوب شرقی آکوله . ویرانه های بتخانه ای آنجاست و آن وقتی بس بزرگ بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
گنجرلغتنامه دهخداگنجر. [ گ َ ج َ ] (اِ) سرخی و غازه ای باشد که زنان بر روی مالند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گنجار شود.
نظرلغتنامه دهخدانظر. [ ن َ ] (ع مص ) درنگ کردن و مهلت دادن بر کسی . || فروختن چیزی را به مهلت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نَظَر. (از متن اللغة). رجوع به نظر شود.
نظرلغتنامه دهخدانظر. [ ن ِ ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب ). مثل . نظیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
پنجرهلغتنامه دهخداپنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) دریچه ای بود در دیوار که به بیرون نگرند. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). آنچه در بعضی عمارات مشبک سازند. (غیاث اللغات ). دریچه ای بود مشبک . مشبکی باشد که در سرایها بر دریچه ها نهند. (صحاح الفرس ). بالگانه
پنجرهفرهنگ فارسی عمید۱. دریچه.۲. دریچۀ مشبک و سوراخسوراخ آهنی یا چوبی که در دیوار اتاق یا جای دیگر کار بگذارند.
پنجره 2window 2, labium, mouthواژههای مصوب فرهنگستانروزنی در برخی نایها که در آنها هوای عبوری از سرِ مجرای هوا با برخورد به لبۀ تیز روزن، صدا تولید میشود
پنجرهلغتنامه دهخداپنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) دریچه ای بود در دیوار که به بیرون نگرند. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). آنچه در بعضی عمارات مشبک سازند. (غیاث اللغات ). دریچه ای بود مشبک . مشبکی باشد که در سرایها بر دریچه ها نهند. (صحاح الفرس ). بالگانه
پنجرهفرهنگ فارسی عمید۱. دریچه.۲. دریچۀ مشبک و سوراخسوراخ آهنی یا چوبی که در دیوار اتاق یا جای دیگر کار بگذارند.
پنجره 2window 2, labium, mouthواژههای مصوب فرهنگستانروزنی در برخی نایها که در آنها هوای عبوری از سرِ مجرای هوا با برخورد به لبۀ تیز روزن، صدا تولید میشود
پنجرۀ اپتیکیoptical windowواژههای مصوب فرهنگستان1. قطعهای شیشهای یا از هر مادۀ شفاف دیگر که از آن برای گذر نور به سامانۀ اپتیکی استفاده شود 2. هر ناحیۀ مشخصی از طیف الکترومغناطیس که بهمنظور خاصی انتخاب شود متـ . پنجرۀ نوری
کنجر و پنجرلغتنامه دهخداکنجر و پنجر. [ ک ِ ج َ رُ پ ِ ج َ] (اِ مرکب ) نشکنج . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).