پنجرهلغتنامه دهخداپنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) دریچه ای بود در دیوار که به بیرون نگرند. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). آنچه در بعضی عمارات مشبک سازند. (غیاث اللغات ). دریچه ای بود مشبک . مشبکی باشد که در سرایها بر دریچه ها نهند. (صحاح الفرس ). بالگانه
پنجرهفرهنگ فارسی عمید۱. دریچه.۲. دریچۀ مشبک و سوراخسوراخ آهنی یا چوبی که در دیوار اتاق یا جای دیگر کار بگذارند.
گنجرهلغتنامه دهخداگنجره . [ گ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی گنجر است که غازه و سرخی زنان باشد که بر رخساره مالند. (برهان ). به معنی گنجر است . (آنندراج ). سرخی باشد که زنان به جهت زیبائی بر رخساره بمالند (جهانگیری ). گنجاره . گنجار. گنجر. غازه . غنجاره . غلغونه .
نجرةلغتنامه دهخدانجرة. [ ن َ ج ِ رَ ] (ع ص ) ابل نجرة؛ شتر تشنه از خوردن حبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به نَجَر مبتلاشده . (المنجد). رجوع به نجر شود.
نجیرةلغتنامه دهخدانجیرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) آسمان خانه ٔ از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سقف خانه از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صفه ٔ چوبین . (مهذب الاسما). || شیر با آرد یا روغن آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج )
نظرهلغتنامه دهخدانظره . [ ن َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) نظرة. یک نگاه . لمحه . یک بار نگریستن : رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیندظنی که کمین دارد در خاطر غدار. (کلیله و دمنه ).نظره ٔ اولی نظره ٔ ابلهان
نظرةلغتنامه دهخدانظرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار نگریستن . (فرهنگ خطی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اللمحة بالعجلة؛ با شتاب نظر افکندن ؛ (از اقرب الموارد) (متن اللغة). لمحة. (المنجد). رجوع به نظره شود. || مهربانی . رحمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رحمة، گویند:ن
پنجره 2window 2, labium, mouthواژههای مصوب فرهنگستانروزنی در برخی نایها که در آنها هوای عبوری از سرِ مجرای هوا با برخورد به لبۀ تیز روزن، صدا تولید میشود
خاتون پنجرهلغتنامه دهخداخاتون پنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ مرکب )بازیچه ای است که اطفال از پنج چوب باریک می سازند.
پنجرۀ اپتیکیoptical windowواژههای مصوب فرهنگستان1. قطعهای شیشهای یا از هر مادۀ شفاف دیگر که از آن برای گذر نور به سامانۀ اپتیکی استفاده شود 2. هر ناحیۀ مشخصی از طیف الکترومغناطیس که بهمنظور خاصی انتخاب شود متـ . پنجرۀ نوری
پنجره 2window 2, labium, mouthواژههای مصوب فرهنگستانروزنی در برخی نایها که در آنها هوای عبوری از سرِ مجرای هوا با برخورد به لبۀ تیز روزن، صدا تولید میشود
پنجرههای آبشارهایcascading windowsواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند پنجره که همپوشانی دارند، اما لبۀ بالایی یعنی نوار عنوان آنها قابل مشاهده است
خاتون پنجرهلغتنامه دهخداخاتون پنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ مرکب )بازیچه ای است که اطفال از پنج چوب باریک می سازند.
جلوپنجرهgrille/ grill, radiator grilleواژههای مصوب فرهنگستانپنجرهای مشبک در جلوی رادیاتور خودرو که برای خنک کردن آب رادیاتور، هوا را به داخل محفظۀ موتور هدایت میکند