لغتنامه دهخدا
ندغ . [ ن َ ] (ع اِ) انگبین و آن خوبترین انگبین هاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بهترین انگبین . (ناظم الاطباء) || (مص ) درخستن به انگشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دغدغه کردن کسی را. (از ناظم الاطباء). سرانگشت فرا کسی زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گزیدن . (منتهی الارب ) (