پنزهلغتنامه دهخداپنزه . [ پ َزَ / زِ ] (اِ) نوعی رقص است و آن چنان باشد که جمعی دست یکدیگر را گرفته با هم برقصند. (برهان قاطع). پنجه . فنزج . پنجک . و نیز رجوع به پنجک و پنجه شود.
پنزهفرهنگ فارسی معین(پَ زَ یا زِ) [ معر. ] (اِ.) = پنجه . پنجک . فنرج : رقص مخصوص و آن چنان است که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم برقصند؛ فنزج .
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
پنجهلغتنامه دهخداپنجه . [ پ َ ج َ /ج ِ ] (اِ) پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر. (برهان قاطع). پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان . راحة. (منتهی الارب ). تمام کف با انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی بی کف . (زمخشری ) (منتهی الارب ). || برثُن