goingsدیکشنری انگلیسی به فارسیاتفاقات، رفتن، جریان، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، عزیمت، مشی زندگی
goingدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتن، جریان، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، عزیمت، مشی زندگی، جاری، رایج، موجود، سایر
ذهابدیکشنری عربی به فارسیرفتن , پيشرفت , وضع زمين , مسير , جريان , وضع جاده , زمين جاده , پهناي پله , گام , عزيمت , مشي زندگي , رايج , عازم , جاري , معمول , موجود