پوزشگرلغتنامه دهخداپوزشگر. [ زِگ َ ] (ص مرکب ) شفیع. عذرخواه . خواهشگر : چو بشنید پرویز پوزشگران برانگیخت از هر سویی ، مهتران بنزد پدر تا ببخشد گناه نبرد دم و گوش اسپ سیاه . فردوسی .گه گرفتن بت صد هزار کودک و مردبدو شدندی
شفیعلغتنامه دهخداشفیع. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- شفیعالامم ؛ از القاب حضرت محمد (ص ) است . (از ناظم الاطباء).- شفیعالعصاة فی العرصاة ؛ از القاب حضر