پولادتنلغتنامه دهخداپولادتن .[ ت َ ] (ص مرکب ) که تن سخت و قوی دارد : همه خیل کابل شدند انجمن بر آن کشته پیلان پولادتن .اسدی .
پولادتنفرهنگ فارسی عمیدآنکه تن سخت و اندام قوی دارد: ◻︎ همه خیل کابل شدند انجمن / بر آن کشتهپیلان پولادتن (اسدی: ۲۳۱).
انجمن شدنلغتنامه دهخداانجمن شدن . [ اَ ج ُ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گردآمدن . دور هم جمع شدن . مجلس ترتیب دادن . انبوه شدن : پریچهره هر روز صد چنگ زن بشادی بدرگه شدی انجمن . فردوسی .چو نزدیک کاوس شد پیلتن همه سرفرازان شدند انجمن .<br