پونهلغتنامه دهخداپونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) پودنه . پودینه . فودنج . غاغ . حبق . سنبهاری . (برهان ). جلنجوجه . (برهان ). جلنجویه . سعترالفرس . نعناع . نمام . حبق التمساح . نعنعالماء. فوتنج نهری . حبق الماء. غلیجن . رافونه . غاغه . راقونه . (برهان ).فوتنج . پود
پونهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خوشبو با ساقۀ بسیار کوتاه و برگهایی شبیه برگ نعناع اما کوچکتر که بیشتر در کنار جویها میروید و خام خورده میشود.
گونه گونهلغتنامه دهخداگونه گونه . [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) رنگارنگ . (انجمن آرای ناصری ذیل ماده ٔ گون ). گوناگون . لونالون . ملون به الوان . از هر لون . از هر رنگ . رنگهای مختلف : ز هر گونه گونه
گونهلغتنامه دهخداگونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) عارض و رخساره که به عربی خد گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). مجازاً رخسار و چهره را گویند. (انجمن آرا). هریک از برجستگی دو جانب روی آدمی . (یادداشت مؤلف ). دو طرف صو
پوژینهلغتنامه دهخداپوژینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) میمون . (شعوری ج 1 ص 270). قرد. کپی . رجوع به بوزینه و رجوع به پوزینه شود.
چگونهلغتنامه دهخداچگونه . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) کلمه ٔ استفهام است . (از آنندراج ). بطور استفهام استعمال میشود یعنی از چه نوع و در چه وضع و در چه حالت و چه طور. (ناظم الاطباء). به چگونه . به چه طور. به چه طرز. چسان . به چه نحو. به کدام سان . چون
چوپینهلغتنامه دهخداچوپینه . [ ن َ ] (اِخ ) چوبینه . لقب بهرام سردار معاصر هرمز و خسروپرویز ساسانی . رجوع به چوبین ، چوبینه و بهرام چوبین شود.
چشمه پونهلغتنامه دهخداچشمه پونه . [ چ َ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زردلان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 49هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 7 هزارگزی جنوب خاوری سراب و فیروزآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span cl
گل پونهلغتنامه دهخداگل پونه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پونه ٔ جوان و تازه . پونه ای که در تری و تازگی گل را ماند: گل پونه ، نعناپونه .
حسن آباد آب پونهلغتنامه دهخداحسن آباد آب پونه . [ ح َ س َدِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن در 60 هزارگزی جنوب خاور داران و 20 هزارگزی پل زمان خان . تپه ماهور و معتدل است . 20</spa
چشمه پونهلغتنامه دهخداچشمه پونه . [ چ َ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زردلان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 49هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 7 هزارگزی جنوب خاوری سراب و فیروزآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span cl
قلعه راه پونهلغتنامه دهخداقلعه راه پونه . [ ق َ ع َ ن ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری چقلوندی و 6هزارگزی جنوب خاوری اتومبیل رو خرم آباد به چقلوندی . موقع جغرافیایی آن کوهست
گل پونهلغتنامه دهخداگل پونه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پونه ٔ جوان و تازه . پونه ای که در تری و تازگی گل را ماند: گل پونه ، نعناپونه .
گلپونهفرهنگ نامها(تلفظ: gol pune) (در گیاهی) گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش که به صورت گروهی در بغل برگ و ساقهی پونه ظاهر میشوند .