پژوهش کنشیaction researchواژههای مصوب فرهنگستانحوزهای که اقدامهای اجتماعی برخاسته از یادگیری کنشی را در عرصۀ پژوهشهای اجتماعی صورتبندی میکند و از مشارکت گروهی از متخصصان و پژوهشگران و اعضای سازمانها و جامعههایی، که به دنبال ارتقای موقعیت خود هستند، بهره میبرد
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
قانون کوری ـ وایسCurie-Weiss lawواژههای مصوب فرهنگستان[ژئوفیزیک] قانونی که بیان میکند در دماهای بالاتر از دمای کوری، پذیرفتاری مغناطیسی مادة پارامغناطیسی با دمای مطلقِ بین دمای ماده و دمای کوری تناسب معکوس دارد [فیزیک] قانونی که میگوید پذیرفتاری مغناطیسی مواد پارامغناطیسی با اختلاف دمای جسم و دمای کوری نسبت عکس دارد
پردیس حیاتوحش،پارک حیاتوحشwildlife parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که منطقهای است محصور و در آن حیوانات وحشی، بیرون از قفس، در محیطی شبیه به زیستگاه طبیعی خود، در آزادی نسبی زندگی میکنند
پژوهش کنشی مشارکتیparticipatory action research, PAR 1واژههای مصوب فرهنگستانروشی تحقیقی که بر مشارکت فعالان برای بهبود عملکرد و یافتن پاسخهای مناسب برای حل مشکل در فرایند تحقیق متکی است
پژوهشلغتنامه دهخداپژوهش . [ پ ِ / پ َ هَِ ] (اِمص ) اسم مصدر پژوهیدن . عمل پژوهیدن . پژهش . پی جوئی . جویائی . بازجستن . جستجو. بازجوئی . بازجست . فحص . تفحص . بحث . تجسس . رسیدگی . بررسیدن . تحقیق . استفسار. تتبع. تنقیب . تَفقه . تَعرّف . تَفقد <span class="h
پژوهشفرهنگ فارسی عمید۱. تحقیق علمی.۲. جستجو.۳. (حقوق) رسیدگی مجدد به حکمی که در دادگاه بدوی صادر شده بهجهت اعتراض محکوم؛ رسیدگی استینافی.۴. [قدیمی] مؤاخذه؛ بازخواست.
قابل پژوهشلغتنامه دهخداقابل پژوهش . [ ب ِ ل ِ پ َ هَِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح حقوق ) هر حکمی که از دادگاه بخش یا شهرستان صادر شده باشد. احکام وقرارهائی که از محکمه ٔ بدوی (اعم از دادگاه شهرستان و دادگاه بخش ) حضوراً صادر شده باشد در مدت معین قابل پژوهش است . رجوع به قانون آئین دادرسی مدنی شود.
پژوهشلغتنامه دهخداپژوهش . [ پ ِ / پ َ هَِ ] (اِمص ) اسم مصدر پژوهیدن . عمل پژوهیدن . پژهش . پی جوئی . جویائی . بازجستن . جستجو. بازجوئی . بازجست . فحص . تفحص . بحث . تجسس . رسیدگی . بررسیدن . تحقیق . استفسار. تتبع. تنقیب . تَفقه . تَعرّف . تَفقد <span class="h
پژوهشفرهنگ فارسی عمید۱. تحقیق علمی.۲. جستجو.۳. (حقوق) رسیدگی مجدد به حکمی که در دادگاه بدوی صادر شده بهجهت اعتراض محکوم؛ رسیدگی استینافی.۴. [قدیمی] مؤاخذه؛ بازخواست.
راهنمای پژوهشresearch guideواژههای مصوب فرهنگستانمنبعی که اطلاعات و رهنمودهای آموزشی و توصیههایی را دربارۀ بهترین راهبردها و فنون و منابع تحقیق در یک موضوع در اختیار میگذارد