پیر کهنسال؛ پیر فرتوت.
قدیم، پیر مانند، نسبتا پیر
۱. شیخ شدن؛ پیر شدن.۲. خود را پیر نشان دادن.
زن پیر؛ پیرزال؛ گندهپیر؛ کمپیر.
گیمرها، پیر زن، پیر زن روستایی