trimmerدیکشنری انگلیسی به فارسیصاف کننده، دستکاری کننده، تادیب کننده، پیرایشگر، زینت دهنده، تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
پیرایه بندلغتنامه دهخداپیرایه بند. [ را ی َ / ی ِ ب َ] (نف مرکب ) که پیرایه بندد. پیرایشگر : سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است .کلیم (از آنندراج ).
موی پیرایلغتنامه دهخداموی پیرای . (نف مرکب ) که به پیرایش موی بپردازد. که موهای اضافی گیسو یا ریش بسترد و بپیراید.دلاک . سلمانی . موی استر. (از یادداشت مؤلف ). مزین . (دهار). آرایشگر. پیرایشگر. و رجوع به موی استر شود.