پیشگولغتنامه دهخداپیشگو. (نف مرکب ) پیشگوی که از پیش گوید. که از قبل گفتن آغازد. || که قبل از وقوع از آن آگاهی دهد. پیشگوی . نبی . کسی که از آینده خبر دهد. (فرهنگ نظام ). || آنکه در حضور بزرگان و شاهان زائرین را شناساند. معرف . کسی که چون بمجلس بزرگان درآید شخصی بیان حسب و نسب او کند تا اهل مج
پیشگوفرهنگ فارسی معین(ص فا.) 1 - کسی که رویدادی را پیش از روی دادن می گوید. 2 - کسی که حرف مردم را به عرض شاهان و بزرگان می رساند.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
میلگاردانdrive shaft, Cardan shaft, driving shaft, propeller shaft, prop shaft, transmission shaft, Cardan drive, Cardan drive shaftواژههای مصوب فرهنگستانمحوری که توان را از خروجی جعبهدنده به دیفرانسیل منتقل میکند متـ . میلمحرک
میل پروانهpropeller shaft, tail shaft, screw shaftواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی محور انتقال نیرو از موتور که پروانه به آن متصل است
پیشگوئیلغتنامه دهخداپیشگوئی . (حامص مرکب ) عمل پیشگو. کهانت . عرافت . غیب گویی . (تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 16).
پیشگویلغتنامه دهخداپیشگوی . (نف مرکب ) پیشگو. (جهانگیری ) بمعنی پیشگوست که معرف باشد و شخصی که مطالب را بعرض سلاطین میرساند. (برهان ). رجوع به پیشگو در تمام معانی شود.
پیشگوئی کردنلغتنامه دهخداپیشگوئی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گفتن از پیش . || خبر دادن و آگاهانیدن از قبل .
پیشگوئیلغتنامه دهخداپیشگوئی . (حامص مرکب ) عمل پیشگو. کهانت . عرافت . غیب گویی . (تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 16).
پیشگویلغتنامه دهخداپیشگوی . (نف مرکب ) پیشگو. (جهانگیری ) بمعنی پیشگوست که معرف باشد و شخصی که مطالب را بعرض سلاطین میرساند. (برهان ). رجوع به پیشگو در تمام معانی شود.
پیشگویی خودبَرآورself-fulfilling prophecyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیشگویی که مستقیم یا غیرمستقیم، زمینة تحقق خود را فراهم میآورد
مشخصسازی پیشگوpredictor specificationواژههای مصوب فرهنگستانفراهم آوردن پایهای منطقی برای مشخصسازی کمترین توانهای دوم و برآورد و آزمون فرض مبتنی بر روش کمترین توانهای دوم