ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
معادلۀ یونی نهاییnet ionic equationواژههای مصوب فرهنگستانمعادلۀ شیمیایی یک واکنش در محلول که در آن یونهای تماشاچی یا ناظر حذف شدهاند تا تغییر شیمیایی واقعی را نشان دهند
پاره دوزیلغتنامه دهخداپاره دوزی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) پینه گری . وصله گری . پینه دوزی . لخت دوزی . لاخه دوزی . ترقیع. تردیم .
حصوةدیکشنری عربی به فارسیسنگ فرش , سنگ فرش کردن , پينه دوزي , شن , ريگ , ماسه , سنگ مثانه , سنگريزه , شني , شن دار , متوقف کردن , درشن دفن کردن , شن پاشيدن
پینهلغتنامه دهخداپینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رقعه . وصله . درپی . پاره . ثفنه . لدام . پیوند جامه . رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه . دژنگ . باز افکن . پرگاله . صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته ب
پینهفرهنگ فارسی عمید۱. تکۀ پارچه یا چرم که به لباس یا کفش پاره بدوزند؛ وصله.۲. آن قسمت از پوست، بهویژه در کف دستوپا، که در اثر کار کردن سفت و ستبر شده باشد.۳. ستبری پوست میانۀ پیشانی از سجدۀ بسیار.⟨ پینه بستن: (مصدر لازم) ستبر شدن پوست، بهویژه در کف دستوپا، در اثر زیاد کار کردن یا میانۀ پیشان
پینهcallus 1واژههای مصوب فرهنگستان[کشاورزی- علوم باغبانی] بافت پارانشیمی (paranchyma) که در نتیجۀ ترمیم زخم روی گیاه و همچنین یاختههای تمایزنیافته در کشت مصنوعی تولید میشود [حشرهشناسی] برچستگی سختشدۀ جلدِ حشرات
پینهلغتنامه دهخداپینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رقعه . وصله . درپی . پاره . ثفنه . لدام . پیوند جامه . رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه . دژنگ . باز افکن . پرگاله . صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته ب
چوپینهلغتنامه دهخداچوپینه . [ ن َ ] (اِخ ) چوبینه . لقب بهرام سردار معاصر هرمز و خسروپرویز ساسانی . رجوع به چوبین ، چوبینه و بهرام چوبین شود.
چوپینهلغتنامه دهخداچوپینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به چوپ و چوپین . رجوع به چوپین ، چوبین و چوبینه شود.
زاغ پینهلغتنامه دهخدازاغ پینه . [ غ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ پیسه است . (فرهنگ شعوری ). و آن مصحف است .
اپینهلغتنامه دهخدااپینه . [ اِ ن ِ ] (اِخ ) آدریان . وکیل دعاوی و مردی سیاسی متولد در جزیره ٔ موریس . وی از انگلستان درخواست که به وطن او آزادی دهند. (1794 - 1839 م .).