پیوسلغتنامه دهخداپیوس . (اِ) انتظار. امید. پیوز. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیوس : با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس گفتم ز جور اوست که ارباب فضل راعمر عزیز میرود اندر سر پیوس . ابن یمین . || طمع. توقع.
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
قانون کوری ـ وایسCurie-Weiss lawواژههای مصوب فرهنگستان[ژئوفیزیک] قانونی که بیان میکند در دماهای بالاتر از دمای کوری، پذیرفتاری مغناطیسی مادة پارامغناطیسی با دمای مطلقِ بین دمای ماده و دمای کوری تناسب معکوس دارد [فیزیک] قانونی که میگوید پذیرفتاری مغناطیسی مواد پارامغناطیسی با اختلاف دمای جسم و دمای کوری نسبت عکس دارد
پیوستهلغتنامه دهخداپیوسته . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) متصل . ملصق . بهم بسته . بلافصل . بی فاصله ٔ مکانی . پیوندکرده شده . موصول . مرصوص . مربوط. ملتصق . بیکدیگر دوسیده . ملحق . لاحق . ملحق شده :</span
پیوستگانلغتنامه دهخداپیوستگان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ص ، اِ) ج ِ پیوسته . رجوع به پیوسته شود. || پیوند و اقرباء. خویشان . قوم و خویشان : عبدالجبار را کشتند با دو پسر و عم زاده و چهل و اند تن از پیوس
پیوستگیلغتنامه دهخداپیوستگی . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیوسته . شحشح . مقابل گشادگی . مقابل جدائی و بین . مقابل گسستگی و انفصال : و کیفیت هر اندامی و گردانی و سبکی و گشادگی و پیوست
پیوستنیلغتنامه دهخداپیوستنی . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (ص لیاقت ) ازدر پیوستن . که پیوستن تواند. درخور پیوستن .
پیوسیدنلغتنامه دهخداپیوسیدن . [ دَ ] (مص ) بیوسیدن . چشم داشتن . امید داشتن : نکند میل بی هنر به هنرکه پیوسد ز زهر طعم شکر. عنصری .رجوع به بیوسیدن شود. || گمان و ظن بردن . (شعوری ج 1 ص <span class="hl
لوثیوس وروسلغتنامه دهخدالوثیوس وروس . [ وِ ] (اِخ ) نام پسرخوانده ٔ آن تونینوس پیوس امپراطور روم . وی سردار سپاه روم و معاصر بلاش سوم پادشاه اشکانی و مأمور جنگ با پارتیها بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2495 و <span class="hl" dir="
مارکوس اورلیوسلغتنامه دهخدامارکوس اورلیوس . [ اُ رِ ] (اِخ ) مارک اورل . در سال 121 م . در روم متولد شد و پسر خوانده ٔ امپراتور روم «آن تونینوس پیوس »بود و پس از درگذشت امپراتور در سال 161 م . به امپراتوری روم رسید و تا سال <span class
پیوسته گلبرگانلغتنامه دهخداپیوسته گلبرگان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ گ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) پیوسته جام و متصل الطاس ، و آن گیاهانی هستند که گلبرگهای آنها به هم پیوسته است مانند نرگس . (لغت فرهنگستان ).
پیوستهلغتنامه دهخداپیوسته . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) متصل . ملصق . بهم بسته . بلافصل . بی فاصله ٔ مکانی . پیوندکرده شده . موصول . مرصوص . مربوط. ملتصق . بیکدیگر دوسیده . ملحق . لاحق . ملحق شده :</span
پیوست کردنلغتنامه دهخداپیوست کردن . [ پ َ / پ ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوند کردن چون درخت را از شاخ . (آنندراج ) : درخت عیش ما پیوسته بار آرد بر محنت کند گر بوستان پیر از شاخ خلدپیوستش . علی نقی کمره ای .<b
پیوسته ظفرلغتنامه دهخداپیوسته ظفر. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ظَ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه همواره مظفر است و پیروز : کامران باد همه ساله و پیوسته ظفربخت پاینده و دل زنده و دولت برناه .
کسپیوسلغتنامه دهخداکسپیوس . [ ک َ ] (اِخ ) نام لاتینی سلسله ٔ کوههایی است که میان ارمنستان و ماد و خراسان دانسته شده و با نام قزوین (کشوین ) پیوستگی دارد. (از فرهنگ ایران باستان ص 391). و نیز رجوع به فرهنگ ایران باستان شود.
پروکپیوسلغتنامه دهخداپروکپیوس . [ پْرُ / پ ُ رُ ک ُ ] (اِخ ) بزرگترین مورخ بیزانس (روم شرقی ). وی در آخر قرن پنجم میلادی تولد یافت و پس از اتمام تحصیلات دبیر بی لیزار سردار معروف بیزانس شد (527 م .). در جنگهائی که این سردار با وا
اسکلپیوسلغتنامه دهخدااسکلپیوس . [ اَ ک َ ل ِ ] (اِخ ) اسقلبیوس . اسکلبیوس . اسکولاپ . در اساطیر و خرافات یونان قدیم رب النوع طب و پسر آپُلُن (کنایه از شمس و حامی علوم و فنون ) و زن او مسماة به کورونیس است . تربیت وی بعفریتی موسوم به خیرون محول شده بود. اسکلپیوس علم طب را از وی آموخت . سپس بهمراهی
اسکلپیوسلغتنامه دهخدااسکلپیوس . [ اَ ک َ ل ِ ] (اِخ ) یکی از حکمای مشهور قرن ششم م . است . وی در شهر قدیم تراله واقع در آیدین یعنی در سلطان حصاری تولد یافته بتطبیق و توفیق اصول فلسفه ٔ ارسطو و افلاطون بسیار کوشیده و برخی از آثار وی را شرح کرده است . (قاموس الاعلام ترکی ).