پیوندانیدنلغتنامه دهخداپیوندانیدن . [ پ َ / پ ِ وَ دَ ] (مص ) ایصال . (صراح ). متصل گردانیدن . ملحق ساختن . بهم آوردن . مقابل گسلانیدن و منفصل ساختن و جدا کردن : و باد آن اجزاء را به هم پیونداند. (ابوحاتم مظفری کائنات جو).چون بپیونداند ا
ایصاللغتنامه دهخداایصال . (ع مص ) (از «وص ل ») رسانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رساندن . رسانیدن . (صراح اللغة). رسانیدن نامه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span c