چادرنشینیلغتنامه دهخداچادرنشینی . [ دَ / دُ ن ِ ] (حامص مرکب ) صحرانشینی . بادیه نشینی . بداوت . زندگی ایلیاتی .
چادرنشینلغتنامه دهخداچادرنشین . [ دَ / دُ ن ِ ] (نف مرکب ) صحرانشین . بادیه نشین . اهل وَبرَ. و بری . بَدَوی . مقابل شهرنشین و دِه نشین .مقابل تخته قاپو. || کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و همه ٔ فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر میبرند و غالباً ب
چادرنشینفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در صحرا و در ییلاق و قشلاق زیر چادر یا خیمه زندگی میکند؛ صحرانشین؛ طوایفی که زندگانی ایلی دارند و با احشام خود ییلاق و قشلاق میکنند و تمام فصول سال را در زیر چادر به سر میبردند.
چادرنشینفرهنگ فارسی معین( ~. نِ) (ص مر.) صحرانشین ، طوایفی که در یک جا ساکن نبوده ، ییلاق و قشلاق می کنند.
چادرنشینفرهنگ مترادف و متضاد۱. خیمهنشین ۲. ایلات ۳. بیاباننشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر ۴. بادیهنشین، بدوی ≠ شهرنشین، متمدن ۵. کوچنشین، کوچگر، کوچی
بادیه نشینیلغتنامه دهخدابادیه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن َ/ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی . صحرانشینی . تبدّی .
صحرانشینیلغتنامه دهخداصحرانشینی . [ ص َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی .در بیابان اقامت گزیدن . مقابل ده نشینی ، شهرنشینی .