پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
آگهی پیشنماpop-over advertisement, pop-over adواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
کناسفرهنگ فارسی معین(کَ نّ) [ ع . ] (ص .) 1 - رفتگر، زباله - کش . 2 - کسی که چاه مستراح را پاک می کند.
چاهفرهنگ فارسی عمیدگودال استوانهایشکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر میکنند: ◻︎ چون ز چاهی میکنی هرروز خاک / عاقبت اندر رسی در آب پاک (مولوی: ۵۲۱).⟨ چاه زدن: (مصدر لازم) حفر کردن چاه.⟨ چاهِ زنخ: [قدیمی، مجاز] فرورفتگی کوچکی در میان چانه: ◻︎ در خم زلف تو آویخت دل از چ
چاهلغتنامه دهخداچاه . (اِ) معروف و به عربی بئر خوانند. (برهان ). ترجمه بئر. (آنندراج ). گودی دایره ای عمیقی که در زمین جهت بیرون آوردن آب و جز آن کنند. مغاک . چال . (ناظم الاطباء). گودالی که در آن آب زاینده باشد. و مجازاً آب آن را هم گویند. (فرهنگ نظام ). بِئر. جُب . جُرموز. خَفیة. رَجَم . ر
پیچاهلغتنامه دهخداپیچاه . (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت . واقع در 5 هزارگزی خاور لشت نشاء و 8هزارگزی شمال پل سفیدرود. جلگه . معتدل ، مرطوب . دارای 260 تن سکنه . آب آن ا
پیچاهلغتنامه دهخداپیچاه .(اِ) پیچیده . پیچیده و مرغول (موی سر) : ز مشک تبتی مرغول و پیچاه فروهشته ز فرقش تاکمرگاه .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
پینچاهلغتنامه دهخداپینچاه . (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه بخش آستانه ٔشهرستان لاهیجان و 5 هزارگزی باختر آستانه . جلگه ، معتدل مرطوب . دارای 255 تن سکنه ٔ گیلکی و فارسی زبان . آب آنجا از کیاجو از سفید رود. محصول آنجا برنج و ابریشم
خاک چاهلغتنامه دهخداخاک چاه . [ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی که از چاه بدست می آید. خاکی که در اثر گودبرداری چاه بدست می آید. ثَلَّه . جِبا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
خان محمدچاهلغتنامه دهخداخان محمدچاه . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن بین میرجاوه به زاهدان است و در 38 هزارگزی شمال باختری میرجاوه و کنار راه آهن میرجاوه به زاهدان قرار دارد. این ناحیه در جلگه واقع و با آب و هوای مناطق گرمسیری است و دارای <span class=