چتربازلغتنامه دهخداچترباز. [ چ َ ] (نف مرکب ) کسی که بوسیله ٔ چتر نجات از هوا بزمین فرودآید. آن کس که با چتر نجات از درون بالن هوایی یا از درون هواپیما بزمین فرودآید. فرودآینده با چتر نجات از هوا بزمین . سربازی که بوسیله ٔ چترنجات در خاک دشمن یا در مواضع جنگی دشمن فرودآید.- <span class="hl"
چتربازفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که با چتر نجات از هواپیما، بالگرد، و امثال آن به زمین فرود میآید.۲. سربازی که بهوسیلۀ چتر نجات در خاک دشمن یا در میدان جنگ فرود میآید.
چتربازفرهنگ فارسی معین( ~.) (اِمر.) 1 - کسی که با چتر نجات از هواپیما به زمین فرود آید. 2 - سربازی که به وسیلة چتر نجات در خاک دشمن یا میدان جنگ فرود آید. 3 - (عا.) طفیلی .
تربوزواژهنامه آزاد(فارسی کابل؛ کابلستان) هندوانه. یکی از میوه های خانوادۀ خیار (cucurbitaceae). بته های دونده دارد.
چتربازیلغتنامه دهخداچتربازی . [ چ َ ] (حامص مرکب ) عمل فرودآمدن با چتر از آسمان بزمین . رها کردن از بالن یا هواپیما خود را و فرودآمدن با چتر نجات به زمین . رجوع به چترباز شود.
نیروی هواییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی هوایی، نهاجا هواپیمای جنگی، بمبافکن، شکاری خلبان، فرمانده اسکادران، فرمانده ناوگان، افسر هوایی چترباز
سقوطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، نزول، فرود، نشیب، غرق، افتادگی، اُفت، تنزل، کاهش افتتحصیلی انحطاط، زوال چیز سقوطکننده، چیز پایینآینده، بهمن، آبشار، باران، چترباز، [◄ هوانورد 271]، ریزش زمین، نشست پایین آوردن ◄ تنزل
نیروی مسلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی مسلح، نفرات جلوداران، طلایه، پرچمدار گارد سلطنتی، سپاه جاوید، غلامان، ملازم نیروی انتظامی، نیروی ضداغتشاش چترباز، پاسگان، گارد، مسلسلچی، نارنجکانداز، تخریبچی
بازفرهنگ فارسی عمید۱. = باختن۲. بازیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبباز، چترباز، شطرنجباز، گاوباز، قمارباز.۳. علاقهمند به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خروسباز، کبوترباز، گُلباز، رفیقباز.۴. دارای مهارت در چیزی و عملکننده به آن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): حقهباز، کلکباز.۵. بازنده (در ترکیب با
چتربازیلغتنامه دهخداچتربازی . [ چ َ ] (حامص مرکب ) عمل فرودآمدن با چتر از آسمان بزمین . رها کردن از بالن یا هواپیما خود را و فرودآمدن با چتر نجات به زمین . رجوع به چترباز شود.